دکتر سهراب زارعی متخصص اطفال، سالها است در بولوار شیخ صدوق خدمت میکند. او هماکنون پذیرای نسل دوم مراجعهکنندگانی است که پدر و مادر آنها را سالها قبل در مطبی با امکاناتی مختصر معاینه و مداوا کرده است.
زارعی در میان مردم به شفابخش کودکان معروف است. به همین مناسبت در هر ساعت که به مطبش مراجعه کنی چندین نفر در صف هستند. او ابتدای صبح تا پاسی از شب مشغول معاینه و نسخه نوشتن برای کودکان بیمار است. در این بین بزرگترها هم بینصیب نمیمانند و پس از کودکانشان با دکتر درباره مریضیهای خودشان گفتوگو میکنند و از او راهنمایی میخواهند و صد البته که دکتر زارعی هم بیمنت و درخواست ویزیت آنها را معاینه میکند و توصیههای لازم را انجام میدهد.
هرچند مطب پزشکان جایی نیست که کسی در آنجا خوشحال شود یا بر سر ذوق آید اما ساعتی ماندن در مطب این پیشکسوت دانش پزشکی گویای رفتاری انساندوستانه او با بیمارانش است.دکتر اطفال این مصاحبه هوای مراجعانش را دارد و نسبت به دیگر مطبها و پزشکان متخصص مبلغ کمتری حق ویزیت میگیرد.
اطلاعیهای هم در بخش اتاق انتظار بیماران نصب کرده که اگر بیماری یک نوبت حق ویزیت بدهد و مداوا نشود تا سه روز دیگر در صورت مراجعه نیازی به پرداخت حق ویزیت نیست.
او نهتنها به فرزندان مردم رسیدگی میکند که فرزندان خودش هم از سرآمدان حوزه پزشکی هستند.
دو فرزند او هماکنون از برترین چشمپزشکان دنیا بوده و مقامات بالای علمی و اجرایی در سطح قاره آسیا و دیگر نقاط جهان را دارا هستند. ابتدا دکتر از گفتوگو با ما سر باز میزد و اصرار داشت با فرزندانش گفتوگو کنم اما با تلاش ما ایشان راضی به این گفتوگو شد.
خلاصهای از پرسشهای ما و پاسخهای دکتر را که به درخواست خودش کتبی انجام شده است در ادامه میخوانید.
سهراب زارعی متولد 1330 در شهرستان بهبهان از جمله شهرستانهای استان خوزستان هستم. تحصیلات پزشکیام را در سال 1349 در دانشگاه مشهد شروع کردم و در همین شهر هم به سرانجام رساندم. پس از آن سالها در شهرستان تربتجام خدمت میکردم و سالهای بعد از آن هم در بیمارستان قائم(عج) مشهد مداواگر اطفال بودم. حدود یک سال هم در بیمارستانهای پشت جبهه خدمت کردم. از سال 1367 در منطقه طلاب مطب دارم و پذیرای بیماران خردسال هستم.
من 2فرزند دارم که باوجود آگاهی از استعداد آنها در تعیین رشته دانشگاهیشان دخالت و اعمالنظر نکردم. فرزند اول من دکتر سیامک زارعی فوق تخصص جراحی چشم و لیزیک از آمریکا دارد. او در کنکور پزشکی ایران جزو 10نفر برتر در بخش پزشکی عمومی بوده است و نمره اول را در دانشگاه علوم پزشکی مشهد کسب کرده بود. همچنین رتبه اول در چشمپزشکی بیمارستان لبافینژاد تهران و مقام اول در بین 160کشور در امتحان چشمپزشکی جهانی به نام TCO در سال 2007 را به دست آورده بود.
او دو سال در آمریکا دورههای تخصصی چشمپزشکی را طی کرده و با اینکه امکان کار به همراه بهترین امکانات جانبی را داشته است اما ترجیح میدهد در ایران باشد و اولین پست سازمانی خود را در بخش درمان جانبازان جنگ تحمیلی قبول کرده است. او در جمع خانوادگی گفته بود بهترین ایام زندگی پزشکیام در جمع همین جانبازان وطن بوده است.
ازجمله خدمات او راهاندازی تنها بانک چشم ایران بوده که با استفاده از تجربیاتش در آمریکا طرح آن را به مسئولان میدهد و آنها نیز همکاری میکنند و اولین اهداکننده قرنیه پس از مرگ در این بانک پسرم است. او رئیس هیئتمدیره انجمن چشم آسیا و اقیانوسیه است.
بله! مهران زارعی هم همان مسیر پیشرفتی که برادرش آغاز کرده بود، پی گرفت و موفق شد. او هم جزو 10 نفر اول کنکور بود و در امتحان پزشکی عمومی، چشمپزشکی فارابی تهران و تخصص چشمپزشکی ایران رتبه اول را کسب کرد. او در سال 2011 در امتحان چشمپزشکی TCO و نمره اول این آزمون را کسب کرد. او انگلستان را برای تکمیل معلوماتش برگزید و مدتی هم در استرالیا دورههای فوق تکمیلی دیده بود. به او هم پس از پایان تحصیلات وعده کار و امکانات داده بودند اما در نهایت به ایران برمیگردد در بیمارستان فارابی تهران مشغول به خدمت به هموطنانش میشود. پسرم علاوه بر چشمپزشکی در بخش پزشکی اطفال هم کار میکند. برایم تعریف کرده است که گاهی رایگان و گاهی چند نفر با یک ویزیت را پذیرش میکند. گاهی حتی بیماران دیگر اعتراض میکنند اما طولی نمیکشد وقتی نوبت خودشان میشود همین مسئله را (رایگان شدن مبلغ ویزیت) خواستار میشوند!
ظاهراً تا بوده رسم اینطور بوده که هرکسی در پزشکی نظر بدهد. البته گاهی برخی پیشنهادها بسیار مفید هستند. تغذیه، مواد غذایی- بهداشتی، بهداشت دهان و دندان و مواردی از این دست حوزههایی هستند که در آن توصیههای خوبی میشود. گاهی در بین معاینه صحبتها و نصیحتهای مادربزرگها را میشنوم و کاملاً آنها را تایید میکنم. حتی گاهی نکاتی را که مادر بچههایم به فرزندانم در بخش تغذیه و سلامت توصیه میکند در خاطرم نگه میدارم و در مطبم به مادران منتقل میکنم. من دو عروس دارم که یکی متخصص داخلی و دیگری فوق تخصص اکوکاردیوگرافی و پزشکی هستهای دارد. آنها با علاقه به توصیه همسرم که مادربزرگ بچههایشان میشود گوش میدهند و موارد تجربی را که حاصل نسلها تجربه است انجام میدهند.
یکی دو دهه قبل درآمد پزشکان بالا بود. در آن سالها جوانترها با انگیزههای مختلفی به حرفه پزشکی میآمدند. گاهی علاقه به این رشته، گاهی شوق درآمد بالا و گاهی ادامه راه نسل قبلی خانوادههایشان که پزشک بودند باعث میشد افراد وارد رشته پزشکی شوند. اما امروزه درآمدها آنقدرها نیست که انگیزه مالی ویژهای مثل گذشته وجود داشته باشد. امروزه بیشتر افرادی که وارد این رشته خطیر میشوند از روی علاقه است.
دیدهام پزشکانی که با انگیزه درآمد بالا به این رشته وارد شدهاند پس از پایان تحصیلات دریافتهاند که پزشکی آنچنان آب و نانی برایشان فراهم نکرده است و به همین علت حتی کار خود را عوض کردهاند! الآن 30 تا 40درصد پزشکان در رشتههای غیرپزشکی مشغول کار هستند. البته این روش برای کشور خسارتبار است چراکه سالها هزینه شده تا فردی پزشک شود و اگر بهعنوان مثال صندلیای که چنین فردی اشغال کرده به فردی که علاقه و پشتکار داشت اختصاص داده میشد، نتایج بهتری برای سلامت عمومی حاصل میشد.خلاصه اینکه افراد به عشق درآمد زیادی که پیش از این در رشته پزشکی بوده است به این حرفه که تحصیلات آن طولانی و شببیداریهای فراوان میطلبد وارد نشوند.
هر مطبی که دایر میشود بهمرور بیماران آن اضافه میشود. اگر حساب کنیم که فقط سالی 10درصد به بیماران و مراجعان هر مطب اضافه شود درخواهیم یافت که بعد از چند سال هر پزشک بیماران زیادی خواهد داشت. اگر پزشکی در مطبی چند سال ثابت باشد جزو پزشکان خانواده میشود و گاهی افراد پدر، فرزند و نوه خودشان را پیش او برای مداوا میبرند، چراکه کار او را دیده و آشنایی پیدا کردهاند.
هرچند ممکن است مسائل و بیماریهای آنها متفاوت باشد و این پزشک تنها برای رفتن به پزشک متخصصی دیگر راهنمایی بدهد اما بههرحال معتمد مردم میشود و مردم ترجیح میدهند به او مراجعه کنند. در مورد مطبم باید بگویم که همیشه شلوغ است. اطراف این منطقه روستاهای زیادی وجود داشته که به شهر پیوسته و یا در همان وضعیت روستایی و با فرزندان زیاد هستند. گاهی ممکن است رفتار پزشک به دل مردم بنشیند و خواست خدا هم این باشد که شفای بیماران به دست این پزشک انجام شود و همه این موارد علت مراجعه زیاد به مطب من است. موفقیت در پزشکی برای هر پزشک محصول چندین موضوع است. پزشک باید باتجربه باشد و البته خود را از تجربه دیگر همکارانش بینیاز نداند و از آنها سود ببرد. توکل و اینکه شفادهنده اصلی را هم خدا بداند بخش معنوی ماجرا را تکمیل میکند.
اصولاً بیشتر بیماریهای اطفال نیاز به پیگیری آنچنانی یا درمان طولانی ندارد؛ اما مادران با مواجهه با اندکی از علائم بیماری شدید نگران میشوند. بارها شاهد این بودم که مادری در روز چند بار کودکش را برای معاینه آورده است و ابراز نگرانی میکند و مسئلهاش این است که تب کودکش قطع نمیشود. به این مادران دلداری میدهم و میگویم هر بیماری طول درمانی دارد و ناگهان معجزه نمیشود و عموماً بیمار شدن کودکان چیز عجیبی نیست. البته مادرانی که سن بیشتری دارند صبورتر هستند.
گاهی هم بیمار را در آخرین روز بیماری به دکتر میآورند و با استفاده از کمترین دارو خودبهخود خوب میشود و افرادی که اطلاع چندانی ندارند میگویند پزشک شفا داد!واقعیت این است که پزشکان گاهی با مشورت یکدیگر و بهره از تخصصها و تجربههای دیگر همکارانشان و با توکل بر خداوند که بهحق «شافی» همه بیماران است اقدام به طبابت میکنیم.
عموماً نتیجه بهره از تجربیات و کمک خواستن از شافی بیماران و البته بهره از تجربهای که سالها برای کسبشدنش زحمت کشیده شده به نتیجه خوبی میرسد. باز در اینجا افرادی که به مقدماتی که گفتم احاطه ندارند میگویند دکتر شفا داد درحالیکه ماجرا زوایای دیگری داشته که آنها خبر ندارند. پزشکی که باورهای معنوی دارد وقتی میبیند بیماری به دست او مداوا شده است، خدا را شکر میکند.
بیشتر بیمارانی که به مطبم آورده میشوند بر حسب تخصصم اطفال هستند. اطفال بیمار هم عموماً دچار بیماریهای فصلی و همهگیر میشوند. برخی بچهها به علت اصول غلط تغذیهای که بر رفتار بیشتر افراد حاکم شده است دچار کموزنی و بیاشتهایی هستند. من به والدین آنها میگویم چرا پولی که با این زحمت در شرایط فعلی به دست میآورید صرف خوراکیهای مفید نمیکنید و برای تنقلات مضر پرداخت میکنید؟ دائماً توصیه میکنم کودکانتان را به غذاهای بازاری عادت ندهید. باور کنید اگر رسانههای گروهی دست از تبلیغات خوراکیهای مضر بردارند و بهجای آن تبلیغ خوراکیهای طبیعی در دستور کار قرار گیرد، نسلی توانمند و با خوشبنیه خواهیم داشت و مطبهای پزشکان اینقدر شلوغ نخواهد بود اما کو گوش شنوا؟
در رشته پزشکی خاطره بسیار است. خوشبختانه بیشتر خاطرهها مثبت هستند. وقتی میبینم بیماری که چند روز درد را تحمل کرده پس از مداوای پزشکی و زحمات پرستاران و همه عوامل پزشکی بهبود پیدا کرده و از چنگ درد رها شده است رضایتی حاصل میشود که تمام روزم را شاد و با آرامش میکند. در مورد خاطره بد؛ اجازه دهید به دورهای خاص از خدمتم در تربت جام که در آنجا مسئول بیمارستان بودم، اشاره کنم. در آن دوره شوروی به افغانستان حمله کرده و از طرفی سیل آوارگان افغانستانی به تربتجام سرازیر شده بودند. شهری کوچک با آوارههایی فراوان و دردمند روبهرو بود. مردم همدوش هم بهترین پذیرایی را از این آوارگان داشتند.
به یاد دارم که بیماری سرخک در آن دوره فراگیر شده بود. گاهی یک گروه با 200 بیمار مبتلا به سرخک به بیمارستان مراجعه میکردند. مجبور بودیم همه روز را کار کنیم. آن هم در شرایطی که دارو کم بود. همه شهر کمک میکردند؛ حتی همسرم با اینکه جزو کادر پزشکی نبود به بیمارستان آمده بود و همکاری دائمی داشت. مشکل اینجا بود که این بیماران عموماً کارت شناسایی نداشتند و به همین علت امکان اعزام آنان به بیمارستانهای مشهد را نداشتیم. گاهی از اهالی تربتجام میخواستیم به مشهد اعزام شوند و در بیمارستان تخت بگیرند تا بتوانیم بهجای آنها افغانستانیهایی که کارت شناسایی نداشتند جایگزین کنیم. من در تربتجام به معنای واقعی کلمه اتحاد شیعه و سنی را دیدم.
در چندین دهه قبل، مرگ و میر اطفال زیاد بود و کمتر به پزشکان مراجعه میشد. بیشتر درمانهای خانگی را میپسندیدند و در لحظات آخر که کاری از هیچکسی برنمیآمد به سراغ پزشک میرفتند ولی امروزه بیش از 50 درصد مراجعان به پزشکان اطفال به خاطر چکاب سلامتی فرزندان است. این نشانه افزایش آگاهی مادران است. همین امر باعث شده مرگ و میر اطفال در کشور ما بسیار کمتر از کشورهای مدعی باشد و خود نشان از سطح بالای بهداشت برای کودکان در خانوادههاست. امروزه با وجود فشارهای اقتصادی که به عموم مردم تحمیل شده است افراد برای سلامتی فرزندانشان هیچ کمکاریای نمیکنند که خود اتفاقی خوب و ارزشمند است.
اگر با بچهها با خوشرویی و خنده رو به رو شویم و تا امکان داشته باشد از تزریقات کمتر استفاده کنیم و حتی گاهی هدیهای مختصر بدهیم بهتر میتوانیم به کار ویزیت و درمان بپردازیم. میتوان بهجای خواباندن کودک بر تخت بیماران که حتی حس خوبی برای افراد بزرگسال هم بهجا نمیگذارد اجازه دهیم طفل در دامان مادرش بماند و کار درمانی را شروع کنیم. همچنین میتوان در صورت ممانعت بدنی کودک از معاینات به دیگر امور لازم بپردازیم و بعدها که کودک با محیط خو گرفت به معاینه بدنی بپردازیم.